رنگ پوست

منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

داستان

داستان طنز

داستان های واقعی

داستان های غمگین کننده

داستان پند دهنده

داستان عاشقانه

اثبات یا عدم اثبات خدا؟

اثبات یا عدم اثبات خدا؟

لینک دوستان

تو گیم

دانلود رایگان بازی

ناین موزیک

welcome

ردیابی ماشین

حمل هوایی ماینر از چین

لیزر دوچرخه

هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه

جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرجور داستان... و آدرس dastan2014.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 15421
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

هرجور داستان...


لوگوی دوستان


بر چسب ها




رنگ پوست

دو شنبه 24 شهريور 1393

پسرک روی تخته سنگ نشسته بود خودش را کز کرده بود به یک نقطه خیره شده بود و مدام تکان میخورد،لب هایش میلرزید ناگهان دو ابرش شروع به باریدن کرد،صدای خنده ی بچه ها به گوش رسید،پسرک سریع‌ به آنها نگاه کرد از خودش بدش آمد بعض اجازه حرف زدن نداد ،بلند شد ،اهسته به طرف بچه ها رفت ،هنوز  داشت اشک جاری میشد با لب های لرزان تا خواست حرف بزنذ زود فریاد کشیدند برو برو برو تو ارزش بازی رو هم  نداری بچه سیاه ،زشت دست از سر ما بردار،ناگهان آسمان طاقت نیاورد گریه کرد اشک ،اشک را شست پسرک خواست فریاد بزنذ زود،بلافاصله بغض گردن او را گرفت و مانند طناب اجازه حرف زدن نداد بچه ها به او خندیدند همه داشتند از او دور میشدند که این دفعه طناب را پاره کرد و فریاد کشید چرا میخندید اگر به لباسم میخندید به خیاط خندیدید اگر به من میخندید به طراح من خدا میخندید پسر اشک هایش را از روی گونه هایش پاک کرد و دور شد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان های غمگین کننده، ،
:: برچسب‌ها: داستان های جدید غمگین کننده،داستان،غمگین،فریق محمدی،نویسنده ناشناس،,

نوشته شده توسط فریق محمدی در ساعت 13:22



درباره



به وبلاگ خودتون خوش آمدید


مطالب پیشین

اثبات یا عدم اثبات خدا حتما بخوانید!!!
داستان لیلی و مجنون
داستان رابعه بنت کعب
دانشجو و خدا
اعترافات یک قاتل !!!
طناب
قورباغه
نمایشگاه
مرد بارانی
حکایت پند دهنده
زنجیر عشق
پادشاه و تخته سنگ
جمله طنز هفته
رنگ پوست
نامه ای به یک بیماری ایدز
داستان طنز ریس جمهور
داستان طنز لاغر شدن به روش جدید
اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن توی مملکتهای مختلف چی به سر این سه نفر میاد؟
داستان طنز(زن در کشور های مختلف)
ارسال داستان+جایزه ویژه




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by dastan2014
This Template By Theme-Designer.Com